ایلیا یه هلوی خوشمزه
پسرنازم الان شما 3 ماه و11 روز داری.
اگه بدونی چقدر شیرین و بامزه شدی..
خودتو توی دل هرکس که دیدت جا کردی.
تو این مدت شما داری سعی میکنی که غلت بزنی و چند باری موفق به غلت زدن شدی.
چهار روزه که داری برام قهقهه میزنی قربونت برم.
روزها باهات بازی میکنم و تو با خنده رضایتت و نشون میدی و وقتی میرم تو آشپزخونه گریه میکنی و دوباره خواهان بازی هستی و تا منو میبینی ساکت میشی و میخندی.
وقتی تو خواب گریه میکنی رو سینه م میذارمت ساکت میشی و میخوابی باز.
احساس میکنم خیلی به من وابسته شدی عین من که خیلی وابستتم.
همش دلت بغل میخواد. آدم از کت و کول می افته.
ماشالله هزار ماشالله داری.
عاشقتم عزیزم خیلی دوستت دارم
چندتا از عکسهای این مدتت رو برات در ادامه مطلب میگذارم.
عاشق این لباستم!
اینجا اولین باره که گذاشتمت تو کالاسکت و رفتیم پیاده روی.
اونشب هوا خیلی سرد بود و از اونجایی که اصلا نمیذاری پتو روت بمونه این جلیغه رو تنت کردم.
نمیدونم چرا از پتو بدت میاد...!!!!
اینجا هم رفتیم فروشگاه.
وقتی میریم فروشگاه تو رو میذارم تو چرخ ...
قربون دستهای نازت اینجا اولین باره که جغجغه رو تو دستهات گرفتی.
به به چه هندوانه قرمز و شیرینی.
تو این عکس توی مسابقه شبکه3 شرکت کردی.