چهارده ماه از داشتنت میگذرد
ایلیا جونم سلام گل پسرم اومدم برات بگم که این مدت چه کارهای جدیدی یادگرفتی؛ بااینکه خیلی دوست دارم برات عکس بذارم ولی خودت نمیذاری با لپتاب کار کنم الانم داری شیر میخوری و من با گوشی برات مینویسم:
*ماشالله یک سال و هم گذروندی و واکسن ش رو هم زدی در حالیکه آقا بودی و اصلا اذیت نکردی قربونت بشم .
*تولد یک سالگیت و هم خیلی ساده فقط به صرف شام برگزار کردیم چونکه شب هفت شهادت امام حسین بود .
آقاجون و مادر جون ۱۰۰ هزار تومن،دایی جون یه سکه پارسیان،خاله جون یه شلوار اسلش برات آوردن
بابابزرگ و عمو هادی هر کدوم یه ماشین ،عمو میثم شلوارک عمو محمد دمپایی لا انگشتی برات آوردن
من و باباجون هم برات کمپرسی بزرگ برات خرید و عاشقشی و همش سوارش میشی با خونه سازی بزرگ و یه دست بلوز شلوار😍
**یک هفته بعد از تولدت ویترین کمدت و انداختی رو سرت و نصفه جونمون کردی خداروشکر چیزیت نشد 😨
*الان ده کیلو و ۱۰۰ گرم وزن داری و ۸ تا دندون👄
شیطون و شیرین شدی حسابی همه عاشق اخم کردنت هستیم😁
*زیر اجاق و دائم کم و زیاد میکنی و موقع غذا درست کردن واقعا اذیتم میکنی😀
**لامپ و میگی لاااا
*کنترل تلویزیون و بیشتر وسایل و کامل میشناسی و وقتی میگم که کنترل و بیار برام میاری آشپزخونه 😂
*از مبل ها و تخت بالا میری و همش میترسم که خدایی نکرده بیفتی.
خلاصه اینکه همش باید مواظبت باشم که یوقت خرابکاری نکنی. برا همین زیاد وقت نمیکنم بیام و برات بنویسم.
خداروشکر غذاخوردنت هم خیلی خوب شده و همه چی میخوری و بهونه غذایی نمیگیری.
ایلیا جونم ماهی و خیلی دوستت دارم شیرین عسل منی نفسم 😘😘😘😘😍😍😍😍😍