پس دیگه کی؟
سلام عزیزدلم خوبی؟
ساعت دو نصفه شبه و من بازم بیدارم طبق معمول پسملم!
دیگه بیخوابی داستان تکراری شبهای من شده!
بعضیا میگن بخاطر اینه بعدا که بچه بدنیا اومد مادر به بیخوابی شبانه عادت کرده باشه!
علی الحال مادر جان من حاضرم نخوابم ولی تو صحیح و سالم تو خواب ناز باشی!
عروسک مامان پس دیگه کی میخوای بیای بغلم!؟
الان تو هفته سی و هشت هستیم من همش منتظرم دردهام شروع بشه و یه نشونه ای از تو برام باشه ولی انگار خبری نیست حالا حالاها!!!!
قربونت بشم انگار که جات گرم و نرمه تو شکم تنگه مامان که هنوز هیچ علامتی از اومدنت بم نمیدی!!
فردا نوبت دکتر و آرایشگاه دارم!
اول میرم پیش خانم دکتر و جواب سونوگرافی بش نشون میدم که فکر کنم ملاقات آخرم قبل از بدنیا اومدنت باشه چون میخوام پروندمم ازشون بگیرم و بذارم تو ساک بیمارستانم جزء مدارک پزشکیم!
بعدشم میرم آرایشگاه و یه صفایی بخودم میدم مامانی!!
دو هفته پیش که رفته بودم پیش خانم دکتر برای معاینه خیلی اصرار به سزارین داشت و از محاسنش تعریف میکرد و میگفت دو هفته دیگه یعنی همین هفته که توشیم اگه بخوای سزارینت میکنم و بچت وبدنیا میارم که من اصلا خوشم نیومد!!
آخه دوست دارم هروقت موعدش شد نی نیم بیاد پیشم، وقتشو خدا تعیین میکنه و نمیخوام بزور بیرون بیارنش...
خدا جونم امیدوارم که این آخرین پست قبل از بدنیا اومدن ایلیا جونم باشه آخه دلم برا درآغوش کشیدن و بوییدن تن گلم پاره تنم خیلی بیقراری میکنه!
خوشگل من تو هم دعا کن که این روزهای سخت انتظار زودتر بگذره و من روی ماهت و ببینم.
پسر نازم فردا که چه عرض کنم یعنی همون امروز (شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳) روز عرفه است روز دعا و استغفار!
منم اگه قابل باشم دعا میکنم که صحیح و سالم بیای و همیشه خوش و موفق باشی و عاقبت بخیریت آرزومه!
فقط ازت خواااااااهش میکنم زودتر بیا.....
دوستت دارم جیگر گوشه مامان!