برای پسرم
برای پسرم سلام پسر گلم ،خوبی مامان!؟!؟ 
قربونت برم که حسابی داری تو دل مامانی شیطونی میکنی و همش در حال بازیگوشی هستی!
ماشالله حسابی قوی شدی و اینو از لگدهای محکمی که نثارم میکنی بخوبی حس میکنم که تمام بدنمو تکون میدی!!خیلی حس خوبی دارم از اینکه دارم به آغوش کشیدن پسملم نزدیک میشم ولی از طرفی هم حسابی بهت عادت کردم و به اینکه دیگه تو شکمم نباشی فکرمیکنم بدجوری بغض میکنم!
دلبندم این چنوقته حسابی خودمو و خونه رو برای اومدنت آماده کردم!
اول اینکه ساک بیمارستان شما و خودمو بستم و آماده باش گذاشتمش برا روز موعود که فقط خدا میدونه کیه، ولی اینجوری دیگه خیالم راحته و اگه هر لحظه خدا دستور ورود شما رو بده اضطرابی ندارم!!
دیگه اینکه حسابی این روزها خانم خونه شدم و مشغول پر کردن فریزر بودم تا برای بعد تولدت دیگه خیالم راحت باشه!
هرروز با یه چیزی سرگرم بودم تو آشپزخونه؛ از پیاز داغ بگیر تا سبزی و کرفس و بادمجون و لوبیاسبز و گوشت و مرغ!!!
خیلی برام لذتبخش بود از اینکه موقع مصرفشون تو هم پیشمون هستی حسابی ذوق میکردم و انرژی مضاعف میگرفتم!
انشالله که صحیح و سالم باشی همیشه عشق من!
امروز هم پسرنانازم سی و پنج ماهگی رو تمام کرده و داره به آخر ماراتون جنینی میرسه، الهی قربونت بشم که جات حسابی توشیکم مامان تنگه و اذیت میشی!
دورت بگردم که بیشتر ساعات هم در حال سکسه کردنی و داری خودتو برای نفس کشیدن تو بیرون شکم مامان آماده میکنی!
اما از احوالات خودم بگم که دیگه حسابی احساس سنگینی میکنم و دل دردهایی که باهام همراه شده مخصوصا شبها اصلا نمیتونم بخوابم و تا صبح بیدارم!!
بعضی وقتها از شدت درد اشک تو چشام حلقه میبنده ولی تو اون لحظات فقط از خدا میخوام که تو سالم باشی و این دردها مشکل خاصی برا تو نباشه و همه چیزت روبه راه باشه!
مامان قربون پسرک فندقی...
همه زندگیمی بخدا...
خیلی مواظب خودت باش
خدایا اگر روزی من نبودم خودت پشت و پناه عزیزم باش بخودت سپردمش...
خیلی دوستت دارم.
