اندراحوالات ایلیا جان درآخرین روزهای سال 93 و سال جدید
پسرم چند روز وقت نکردم بیام و عکسهای نازت و بذارم الان فرصت و غنیمت میشمارم و عکسهای آخر سال 93 رو با چندتا از عکسهای جدیدت باهم برات میذارم.
فدات بشم کلی عکس داشتی ولی چندتاشو برات گلچین میکنم و در ادامه مطلب برات میذارم.
شبها میرفتیم پیش بابا سرکار براش چایی میبردیم چون هوا سرد بود بعدش که میومدیم خونه من ازت عکس مینداختم.
قربون نازکردنت برم.
این پفیلا یه یک ساعتی سرگرمت کرده بود همش باهاش کلنجار میرفتی.
وقتی پسرم میاد توی آشپزخونه تا به مامانش کمک کنه
اینجا خودت زیرانداز و گرفتی توی دستت و خوابیدی
اینم یه نما از قد و بالای رشیدت از پشت سر.
چرا اخم کردی عسیسم.
مامانی برات آش دندونی درست کردم تا دندونات زودتر دربیاد و اینقد خارش لثه هات اذیتت نکنه.
عاشق دوربینی و عکس انداختن.
اینجا هم مهمون داشتیم و با خانمهای پسردایی مامان و خاله فاطمه و پارسا جون عکس انداختی
بخولمت تربچه فشن..
مامان بیا برات ماست خریدم اگه بازم چیزی میخوای بگو.
(70% دبه پره )
اینجا هم حمله به شست پات کردی تا بخوریش.
وبعدش افتادی.
دیروز هم با بابایی رفتیم پارک و تو کلی ذوق زده شده بودی مخصوصا این ماشین رو که سوارت کردم اینقد جوگیر شده بودی و فرمونش میگرفتی و جیغ میزدی.
قربونت بشم خیلی عسلی