ایلیا جونمایلیا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
مامان ایلیامامان ایلیا، تا این لحظه: 31 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
بابای ایلیابابای ایلیا، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
ساخت کلبه زندگیمونساخت کلبه زندگیمون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

ایلیا گل پسره خونه ما

واکسن چهارماهگی و آغاز پنج ماهگی با کلی ماجرای شیرین

1393/12/9 23:55
نویسنده : مامانی
451 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم شما از مرز چهارماهگی گذشتی و وارد پنج ماهگی شدی روزها خیلی سریع داره میگذره و شما ماشالله مردتر میشی و جیگرتر. بوس

پسرنازم روز پنجشنبه 7اسفند شما واکسن چهارماهگیتو زدی بعد از اینکه خانمه توی بهداشت قد و وزنت کرد من خودم شروع کردم به اشک ریختن آخه داشتی میخندیدی و نمیدونستی چی انتظارتو میکشه بعد دیگه من نتونستم نگاه کنم و بعد از اینکه قطره فلج اطفالتو تو بغلم خوردی بابایی تو صدا کردم که بیاد پاتو نگه داره من طاقت دیدنشو نداشتم بعد یدفعه صدای جیغت بلند شدگریه الهی بمیرم براتگریهزود بغلت کردم تا تو ماشین داشتی گریه میکردی و منم زود بهت شیر دادم و خوابت برد. خواب

بعدشم زیاد تب نکردی خوب بودی شکرخدا منم بهت استامینوفن میدادم تا تب نکنی.

اما از جمعه تا حالا خیلی نق میزنی و شیرنمیخوری دلم برات کبابه مامان فکر کنم اگه خدا بخواد داری دندون درمیاری آخه همش بالبهای کوچیکت فشار میاری رو لثه و به لثه هات که نگاه کردم انگار دندونت داره نیش میزنه خیلی خوشحالم برات ،خدایا پسر منم داره بزرگ بشه!!!!محبت

انگار همین دیروز بود که تازه فهمیدم باردارم تعجب

این عمر ماست که داره زود میگذره.هیس 

چند تا از عکسهای این چند روزتو برات در ادامه مطلب میذارم.

 

 

 اینجا وزنت کردیم ماشالله با لباسهات 7.600 بودی. محبت

 اینجا لم دادی رو شکم من. قربونت برم .

 عزیز دلم اینجا تازه واکسن زدی یکم ناراحتی.غمگین

   

اینقدر با جغجغه هات بازی کردی تا خوابت برد و اونارو همچنان تو دستات نگه داشته بودی. قه قهه

    

پدر و پسر!!! محبت

    

 

  

شیرین عسل منی ، کم کم خنده هات شدت گرفته... قه قهه

 

     

هزار ماشالله نفسمی بخدا..بوس

   

  چون هوا سرد بود تا حالا بلوز شرت تنت نکرده بودم امروزوقتی برات اینارو پوشوندم پایین شرتتو میگزفتی انگار ازشون خوشت اومده بود. خندونک

 

به دستات زیاد نگاه میکنی بعدشم به...

دوربیییییییییییین.

ضربان قلب من به قلب تو وصله خیلی دوستت دارم ...

مامان همش گوشیش دستشه تا از تو عکس بگیره و کلی هم عکس داری فقط آپلود کردنشون یکم وقتگیره و شما زیاد بم اجازه نمیدی پا لبتاپ بشینم الانم شما تو خواب ناز بسر میبری دورت بگردم نور چشم مادر.بوس

بوس بوس یه عالمه برای گل پسر خودم.

 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

˙·٠•●♥مامان بابای ضحا♥●•٠·˙
11 اسفند 93 17:30
سلام دوست خوب وب زیبایی دارید لینک شدید لطفا منم لینک کنید ممنون