احوالات پسر کوچولوی مامان در یک ماه.

1393/9/7 0:11

نویسنده : مامانی

258 بازدید

اشتراک گذاری

عزیزدل مامان ماشالله واسه خودت عسلی شدیا!

عشقم الان یه ماهه که چراغ خونمونو روشن کردی و منو از واژه مادر لبریز کردی خدایا فقط میتونم سپاس بگم از اینکه یه فرشته سالم و خوب بهم دادی.

قربون پسرم بشم که دیگه مامانشو از تنهایی درآورده و سرشو حسابی گرم کرده. مادرجون میگه ایلیا همراه اول مامانشه.

روحیات و اخلاق پسرم تو این مدت:

*جیگرمامان خیلی بانمک شدی و دیگه وقتی آرومی برا خودت صدا درمیاری و به اشیا و در ودیوار خیره نگاه میکنی.

*از وقتی بدنیا اومدی بیشتر وقتها اخم میکنی و الان چند روزه که خندت بیشتر شده مخصوصا بعد شیر خوردنت حسابی برا مامانی لبخند به لب مینشونی.

*وقتی کسی رو برا اولین بار میبینی بهش ذل میزنی و چند دقیقه ای بهش خیره میمونی.

*عاشق حموم و آب هستی و خیلی خوشت میاد.

*خوابت کم و سبکه مگر از ساعت 8 و9 که یکم عمیقتر میخوابی.

خلاصه برات بگم که بهت وابسته شدم و عاشق بودنتم...

مادرجون و آقاجون هرروز با تماس تصویری میبیننت و کلی قربون صدقت میرن.

خاله فاطمه و دایی رضا رو که دیگه نگو کلی ذوقتو دارن و هرروز جویای احوالت هستن.

الان شما خوابیدی و مامانی وقت کرده بیاد که یکم از عکسهای نازت و برات بذاره.

قربون صورت ماه پسرم بشم. بوس

عاشق دستهاتم مخصوصا موقع شیر خوردن!!

خودتون قضاوت کنین.

مشتشون میکنی کنار صورتت. خندونک

یه چندروزی سینه های مامان زخم شده بودن مجبور بودم شیرمو بدوشم و با شیشه بهت بدم ماشالله چند ثانیه خودت میتونستی شیشه رو وقتیکه سبک شده بود و نگه داری.

قربون اخمهای مردونت.