ایلیا جونمایلیا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
مامان ایلیامامان ایلیا، تا این لحظه: 31 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
بابای ایلیابابای ایلیا، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره
ساخت کلبه زندگیمونساخت کلبه زندگیمون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

ایلیا گل پسره خونه ما

پسرکم زودتر بیا

سلام غنچه ناز مامان خوبی پسر خوشگلم؟ الهی که همیشه خوب و خوش باشی زیر سایه خدا!! دیگه چیزی نمونده که زمینی بشی فرشته نازم، این روزهای باقی مونده خیلی سخته و دیر میگذره خیلی دلم بیتابته درورت بگردم عسلم. انتظار خیلی سخته انگار هر یه روزش یه ماه میگذره. نمیدونم که دقیقا چند روز دیگه مهمون دل کوچیک مامانی هستی فقط امیدوارم که تو این مدت تونسته باشم خوب ازت مراقبت کرده باشم و خوب پرورش یافته باشی پسر خوبم، تو برام بهترین و پاکترین و دوست داشتنی ترین موجود دنیایی!! خیلی دوستت دارم فقط زود بیا قربونت بشم که دیگه بسه دیدن اتاق پسرکی که خودش هنوز اونجا نیست و تختش خالیه! الان شما ۳۶ هفته و ۶ روزته و دیگه مامان تقریبا همه کارهاشو کرده...
8 مهر 1393

بیدارم تا تو بخوابی

سلام گلکم خوبی ؟ عزیز مادر الان که دارم این مطلب و برات مینویسم شما سی و شش هفته و چهار روزه که تو دلمی و داری با تکونات منو عاشقتر از قبل میکنی پسرم! دیگه خیلی دل تنگتم و آرزوم شده دیدنت خیلی دوست دارم... الان ساعت ۲و نیم نصفه شبه و من مثل شبهای دیگه بیدارم و خواب از چشمام فراریه هرکاری میکنم خوابم نمیبره دیگه جون نمونده برام راستشم بخوای الان۲ روزه که یهویی بدجور سرماخوردم وبیحال افتادم تو خونه و بیشتر از همه نگران سلامتیه توام خداکنه خطری تو رو تهدید نکنه تا این چند روزی که باهمیم هم با خوبی و خوشی بگذره و بیای بغلم! راستی مامانی جونم پنجشنبه رفتم آخرین سونوگرافی هم انجام دادم که خدارو صدهزار مرتبه شکر همه چیزت عالی بود و وز...
6 مهر 1393

بوی ماه مهر

  پاییز می‌آید آری قاصدک‌ها خبر آورده‌اند… پاییز خواهد آمد خش‌خش برگ ، عطر باران، بوی خاک… پاییز خواهد آمد باید قشنگ‌ترین دفتر‌هایم را درآورم؛ نوشتن حس‌های تازه ، رنگ زرد ، رنگ نارنجی احساس می‌کنم  پاییز  آسمان را به من نزدیک‌تر می‌کند انگار هدیه می‌دهد یه بغل اندیشه ، یک بغل شعر ، یک بغل احساس نم‌نم باران ، موسیقی باد… گونه‌ی گل انداخته از سرما… حس دلتنگی… حس بی‌تابی… حس عشقی که نمی‌دانم چیست؟! امسال بوی ماه مهر بوی عاشقی میدهد بوی مادر...
1 مهر 1393

برای پسرم

سلام پسر گلم ،خوبی مامان!؟!؟  قربونت برم که حسابی داری تو دل مامانی شیطونی میکنی و همش در حال بازیگوشی هستی! ماشالله حسابی قوی شدی و اینو از لگدهای محکمی که نثارم میکنی بخوبی حس میکنم که تمام بدنمو تکون میدی!!خیلی حس خوبی دارم از اینکه دارم به آغوش کشیدن پسملم نزدیک میشم ولی از طرفی هم حسابی بهت عادت کردم و به اینکه دیگه تو شکمم نباشی فکرمیکنم بدجوری بغض میکنم! دلبندم این چنوقته حسابی خودمو و خونه رو برای اومدنت آماده کردم! اول اینکه ساک بیمارستان شما و خودمو بستم و آماده باش گذاشتمش برا روز موعود که فقط خدا میدونه کیه، ولی اینجوری دیگه خیالم راحته و اگه هر لحظه خدا دستور ورود شما رو بده اضطرابی ندارم!! دیگه اینکه حسابی ...
26 شهريور 1393

یا ضامن آهو

  تلق تلوق تلق تلوق می رسد این صدا به گوش   صدای رفتن قطار میان خنده و خروش   تلق تلوق تلق تلوق صدای خنده قطار پیچید میان کوپه ها                                              هم توی دشت و سبزه زار                            به سوی مشهد می رویم                  سری به آنجا بزنیم           &...
17 شهريور 1393

ایلیا هشت و نیم ماهه در شکم مامانش

سلام غنچه نازه مامان! خوبی پسر گلم!؟ این چند روزه وقت نکردم بیام تو وبلاگت آخه درگیر کارهای عقب افتاده خونه هستم! خدا خیر بده به مادرجون چندروزه حسابی انداختیمش تو زحمت و به شوق شما کلی کمکم کارهای خونه رو انجام دادن! مامان دیگه داره کم کم سنگین میشه و توپولی! آخه الان شما تو دیگه وارد هشت ماه شدی و افتادی تو ‌مسیر وزنگیری و داری چربی سازی میکنی الهی فدات بشم که جات دیگه تنگ شده و تکونهاتو کم حس میکنم! راستی خاله فاطمه هی میاد دستشو میذاره شکم مامان تا بتونه از رو دلم حست کنه!   خلاصه اینو بدون که تو واسه همه ما عزیزی و بیصبرانه منتظریم بیای پیشمون و درآغوش بگیریمت!  پسر گلم الان سی وسه هفته و یک رو...
14 شهريور 1393

اتاق گل پسرم

سلام به همگی!  بالاخره موفق شدیم در 30 مرداد 1393 اتاق ایلیا جونمو بچینیم ،ایناهم بخشی از عکسهای اتاق گل پسره.  اول نمایی از تخت و کمد پسر عزیزم:                               لطفا برای دیدن بقیه عکسها  به ادامه مطلب هم سر بزنید. تشک تعویض و خواب ور دستی+تخته وایتبرد+جورابها وپاپوش و کفشهای نازت:   اینم تشک شب که مادرجون زحمت دوختشو کشیده لباسهای سایز صفرت که ایشالله قراره بعد تولدت تو بیمارستان تنت کنیم جیگر مامان: لباسها وشلوارهای تو خونه ای پسرکم:      سروی...
5 شهريور 1393

اتاق پسرم حاضر شده!

سلام نفس مامان!  پسر گلم هفته پیش با مادر جون حسابی مشغول خریدن وسایل شما بودیم تا اینکه بالاخره به لطف خدا پنجشنبه شب تا نصفه های شب سرگرم چیدن وسایل اتاقت بویم خیلی ذوق داشتیم مادر جون از من بیشتر! قربون صدقه تک تک وسایلت میرفتیم و میچیدیمشون!  صبح که همه بیدار شدن تعجب کردن و خیلی از اتاقت خوششون اومده بود.  پسرم دست مادرجون و آقاجون  و باباییت درد نکنه خیلی واسه آماده شدن اتاقت زحمت کشیدن ایشالله بزرگ شدی باید قدرشونو بدونی عزیزم.  (پدر و مادر عزیزم ازتون بابت همه حمایتها ممنونم ما تا آخر عمر شرمنده محبتهاتون هستیم خدا سایه شما رو از سرمون کم نکنه.)  (تو این اوضاع گرونی  و با دید...
1 شهريور 1393

ایلیا پسرمامان

یه  پرنده دوست داره آسمون  آبی باشه روزای خوب خدا صاف و آفتابی باشه    یه  پرنده دوست داره خوب و مهربون  باشه شب پیش ستاره ها روز تو آسمون  باشه   یه  پرنده دوست داره تو دلا غم نباشه لبا پرخنده باشه درد و ماتم نباشه   یه  پرنده دوست داره رو  زمین جنگ نباشه همه دل ها شاد باشن هیچ دلی تنگ نباشه   یه  پرنده دوست داره قفسش باز بمونه از قفس فرار کنه راحت آواز بخونه   سلام ایلیای من خوبی؟  خداروشکر تا الان همه چیز خوب پیش رفته ...
26 مرداد 1393