ایلیا جونمایلیا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره
مامان ایلیامامان ایلیا، تا این لحظه: 31 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
بابای ایلیابابای ایلیا، تا این لحظه: 37 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
ساخت کلبه زندگیمونساخت کلبه زندگیمون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

ایلیا گل پسره خونه ما

بیست و شش روز گذشت از اومدنت!

وای خدای من چقد زود بیست و شش روز از اومدنت گذشت.. باورم نمیشه انگار همین دیروز بود که بدنیا اومدی. ببخشید عزیزم که دیر اومدم و عکسهاتو گذاشتم آخه واقعا مامان وقت کم میاره. یه تعداد از عکسهات تا ده روزگی: دو روزگی                                                             سه روزگی چهار روزگی  پنج روزگی شش روزگی هفت روزگی هشت روزگی نه روزگی ده روزگی تا ده روزگی خونه آقاجون بودیم و بعد از حموم ده روزگی برگشت...
3 آذر 1393

ایلیا کوچولو هم واسه خودش مرد شده!

سلام به همه! یه خبر داغ! ایلیا جونم امروز یعنی پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۳ در ۱۵ روزگی ختنه شد! پسرگلم مبارکت باشه! از هول این قضیه هم دراومدیم و دیگه خیالمون راحت شد که پسرکمم راحته! خداجونم به پسر نازم سلامتی عطا کن و صبر بده که بتونه درد مرد شدن و تحمل کنه آخه عخش من خیلی بیتابی و گریه کرده!  به لطف خدای مهربون الان بهتره آخه بهش قطره استامینوفن دادیم تا آروم بشه! مامان جونم بدونکه من و باباییت خیلی خیلی دوست داریم و فقط سلامتیتو از خدای خوبیها میخوایم!   راستی دوستان عزیزم در اولین فرصت که وقتم آزاد بشه میام و کلی عکس از ایلیا جون میذارم. راستی تا یادم نرفته بگم که بند ناف پسرم در ۱۵ آبان در ۹ روزگی عمر ...
23 آبان 1393

مژده مژده پسرم اومد!!!

سلام به همه!!!!  یه خبر مهم! ایلیا گل پسر خونه ما!! در روز چهارشنبه ۷  آبان ۱۳۹۳ در ساعت ۱۲:۵۰ ظهر در بیمارستان آرش به روش طبیعی بدنیا اومد!  بالاخره هم زمان با اومدن خان داییش از دزفول به جمع خانواده ما اضافه شد...  آخه پسرم ما هرچی منتظر میموندیم تا تو بیای نیومدی تا درست وقتی داییت اومد تو هم اومدی همه میگفتن تا داییش نیاد نمیاد آخرشم همین شد...  خدایا شکرت....  بابایی موقع رفتن به بیمارستان   اینم عکسهای آقا پسرم در روز اول زمینی شدنش در بیمارستان در ادامه مطلب:  اینم خانواده سه نفری ما: ...
9 آبان 1393

هفته چهل و یک هم رسید!!

سلام پسر مامانی! ساعت دو نصفه شبه ما بیداریم! گل پسرم الان تو هفته چهل ویک بارداری هستیم و فعلا خبری از تو نیست پس کی میخوای بیای و مامانی رو از انتظار دربیاری مهر هم تموم شد و نیومدی!! فدات بشم یکم زودتر... داری تنبلی میکنی و دیر میشه ها!! عزیزم روز چهارشنبه دکتر درخواست سونوی بیوفیزیکال داد تا انجام بدم و ببینیم شما در چه حالی هستی که خبری ازت نیست؟ و خداروشکر بعد از شش ساعت انتظار تو صف سونوی بیمارستان همه چیزت خوب بود و از هشت نمره تونستی هشت بگیری و یبار دیگم تو تست ها سربلندم کردی! قرارشده تا شنبه صبرکنیم ببینیم خودت چ میکنی!؟ و اگر نیومدی بازم سونو رو تکرار میکنیم و اگه بازم همه چی خوب بود تا چهارشنبه صبر میکنیم...
2 آبان 1393

مادر شدن نزدیکه!

سلام به همگی!!! پسرم نازنینیم الان ساعت چهارو ربع صبح است که برات مینویسم دمدمای اذان صبح!! و فعلا همه خوابن ، منم غرق  خواب بودم که یهو احساس کردم زیر شکم و لگنم درد گرفت و نبضی رحمم به سمت پایین کشیده میشه و بیدارشدم!!  منم موندم چشم به ساعت و تایم میگیرم!  فکر کنم مسافر کوچولوم ایلیا جونم داره میاد بغلم!  و احتمالا این آخرین پست تا قبل از اومدن پسرم باشه، خواهشا برامون دعا کنید... ...
23 مهر 1393

سی ونه هفته از برگ جنینی

سلام عشقم  شما الان هفته سی و نهم هم پر کردی و فعلا خبری از اومدنت نیست عزیزم  دلم برا دیدنت یه ذره شده برا لحظه دیدنت قند تو دل مامان آب کردی!!! الان چهار شبه که اومدیم خونه مادر جون تا هر لحظه که لازم شد بریم بیمارستان ولی فعلا جات گرم ونرمه انگار تو شکمم!  امروز هم با باباییت رفتیم بیمارستان برا تشکیل پرونده و معاینه که خداروشکر همه چیز پسملم خوب بود!  کلی نی نی هم توی بیمارستان بود که برای واکسن و تست زردی اومده بودن ما با دیدن اونها بیشتر ذوق تورو میکردیم! خوشگلم زودتر بیا طاقتم داره تموم میشه دیگه!  امیدم نفسم دوستت دارم...!!!  ...
22 مهر 1393

سی و هفت هم گذشت!

یه سلام پاییزی به پسر پاییزی خودم عشق مامانی پس چی شد؟؟؟ هفته سی و هشت هم داره میاد و از تو خبری نیست که!! پس دیگه کی میای بغلم؟؟  همش به خودم میگم امروز نشد فردا میاد! ولی انگار جات گرم و نرمه و جاخوش کردی تو شکم من!!!! خواهش میکنم بیا عزیز دلم بیا... خدایا بچم و بخودت میسپارم و صحیح و سالم بذارش بغلم .  قربونت برم جوجه من ...
14 مهر 1393

پس دیگه کی؟

سلام عزیزدلم خوبی؟ ساعت دو نصفه شبه و من بازم بیدارم طبق معمول پسملم! دیگه بیخوابی داستان تکراری شبهای من شده! بعضیا میگن بخاطر اینه بعدا که بچه بدنیا اومد مادر به بیخوابی شبانه عادت کرده باشه! علی الحال مادر جان من حاضرم نخوابم ولی تو صحیح و سالم تو خواب ناز باشی!   عروسک مامان پس دیگه کی میخوای بیای بغلم!؟  الان تو هفته سی و هشت هستیم من همش منتظرم دردهام شروع بشه و یه نشونه ای از تو برام باشه ولی انگار خبری نیست حالا حالاها!!!!  قربونت بشم انگار که جات گرم و نرمه تو شکم تنگه مامان که هنوز هیچ علامتی از اومدنت بم نمیدی!!  فردا نوبت دکتر و آرایشگاه دارم! اول میرم پیش خانم دکتر و جواب سونوگرافی ...
12 مهر 1393

اندر احوالات هفته سی و هفت ایلیاجونم

سلام قند عسلم!!! زندگی مامان چطور مطوره؟؟؟ خوبی پسر گلم؟ امیدوارم همیشه خوب باشی قربونت برم عروسکم خداروشکر ما هم بالاخره به لطف خدا به سی و هفت هفته تمام رسیدیم! دیگه هروقت بیای کاملی و رسیده عین یه هلو خوشمزه!!  دیگه چیزی نمونده بیای تو خونه آخ جووووووون.... دیشب مامان کلی ترسید آخه یه چند ساعتی بود شکمم سفت شده بود و درد میکرد. میگفتم نکنه میخوای بیای!!!؟؟؟؟؟؟ از بعدظهرم اصلا تکوناتو حس نمیکردم نمیدونم چرا!!! میخواستی مامان و بترسونی ناقلا ساکت شده بودی!؟ وقتی که بابایی از سر کار اومد و بش گفتم جوجه تکون نمیخوره بلندشد برامون شربت پرتقال تگرگی آورد و داد بهمون همینکه خوردمش شروع کردی به بالا پایین پریدن و من کلی...
9 مهر 1393